مكالمات امروز
لاك پشت يكي تون دست محمد حسين بوده و سرش رو بيش از حد كشيده و فنرش از جا در اومده.محمد حسين: ببخشيد... حواسم نبود.محمد هادي: خواهش ميكنم.من: الهي قربون جفتتون بشم.محمد هادي: بده من درستش كنم.محمد...
View Articleسلام آقا
كنار تلوزيون رو به سمت خراسان ايستاده اي محمد هادي!و دست به سينه داري سلام ميدهي.بابائي صدايم ميكنن كه بيا ببين گل پسرمان را.اولش خيال ميكردم كه داري با مولودي سينه ميزني. اما بعدها فهميدم نبوده ام و...
View Articleآش قلمكار عكس
آش شله قلمكار !!! اوووووووم خيلي دوستش دارم.حالا هم از بس عكسها مختلف الموضوع بودن يه آش پختم باهاش. اميدوارم خوشمزگيش يه عمر زير دندونمون باشه.
View Articleسفر به تهران و ديدار با دوستان
يه مدت بود تصميم سفر داشتيم. بالاخره جور شد.عصر روز سه شنبه 19 مهر راهي تهران شديم. و اولين سفري بود كه قرار بود بابائي شب رانندگي كنن. الحمدلله همه چيز خوب بود. ساعت 11.30 شب رسيديم منزل مادرجون. خدا...
View Article1000 ياسين به نيت شفا
دوستان عزيزي كه تا الان در جريان نبوده اند...تا روز عيد غدير فرصت داريم تعدادي ياسين برداريم به نيت شفاي يك بيمار.منتظر حضور گرمتان هستم.بعدا نوشت: 957 سوره از 1000 سوره ياسين توسط دوستان برداشته...
View Articleميخواهم عاشق باشم
وقتي كه درختها هم اشتباه ميكنند، و نميدانند در اين شرايط بايد شكوفه كنند يا برگ بريزند؛ چه انتظاري از من داري؟ميبيني كه شكوفه زده اند ... چه خوش خيال ... چون تو روئي نشان داده اي. اما نميدانند كه موقتي...
View Articleمهرنامه
براي آخر مهر حرفها داشتم. جشني ميخواستيم و شادي اي. اما نشد. فرصت نشد! ماه مهر، ماه شكفتن عشق زيباي من و باباي مهربان شماست. ماه مهر... كه براي من در دلش بوي خوش بهار دارد. براي من/ بابائي/ و شماها....
View Articleآخرين پست
پسران عزيزم!مدتهاي مديد بود به اين فكر ميكردم كه امكان دارد وقتي بزرگتر شديد از اينكه همه خاطراتتان عمومي بوده ناراحت شويد. خودمان هم ديگر دوست نداريم همه اتفاقات زندگيمان را عمومي كنيم.به مناسبت سي...
View Article
More Pages to Explore .....